عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

یازده ماهگی

سلام سلام صدتا سلام امروز 28 مرداد ماهه و فردا 11 همین ماه زندگی کیان جونم تموم میشه و وارد 12 امین ماه میشه !!! بازم باورش برام سخته که به همین سادگی نزدیک به یک سال گذشت !!! کم کم باید خودمون و واسه اولین تولد قند عسل آماده کنم البته یه تولد ساده و خودمونی ولی خب یکم کار داره دیگه  خلاصه که یه ماه دیگه ام خیلی خوب و خوش گذشت ، شکر خدا   توی این ماه کیان جون یه بار دیگه یه سرما خوردگی مختصر گرفت البته خدا رو شکر خیلی چیز خاصی نبود بیشتر آبریزش بینی داشت گلاب به روتون    از دندون جدید خبری نیست ! از راه رفتن هم به صورت مستقل خبری نیست ! البته به نظر میاد تا یک ماه آینده بتونی خودت تاتی تاتی کنی ...
28 مرداد 1392

ما اومدیم ...

سلام سلام صد تا سلام    سلام به چشم و چراغ خونمون آقا کیان ِ مهربون و سلام به دوستای گلم  ببخشید که یکم غیبت داشتیم این روزا خیلی سرمون شلوغ بود جای شما خالی همه اش مهمونی بودیم و کمتر خونه بودیم  روزایی هم که خونه بودیم کیان جونم شیطونی می کنه باید همه حواسم بهش باشه وقتی هم می خوابید یا خودم خیلی خسته بودم یا یه عالمه کار داشتم  خلاصه که خیلی خیلی خیلی از دوستای گلم که نگرانم بودن ممنونم  خیلی دوستتون دارم و از داشتن دوستای خوبی مثل شما به خودم می بالم    حالا از این روزایی که گذشت براتون بگم : برید ادامه مطلب لطفا تا با عکسا باهم توضیح بدم   اولین اتفاق...
17 مرداد 1392
1